آر پی جی 8

نسخه جدیدتر سلاح معروف و روی دوش " آر پی جی 7 " در فضای سایبری و جنگ نرم

آر پی جی 8

نسخه جدیدتر سلاح معروف و روی دوش " آر پی جی 7 " در فضای سایبری و جنگ نرم

نسخه جدیدتر سلاح معروف و روی دوش " آر پی جی 7 " در فضای سایبری و جنگ نرم

خوشحال نباید بود!

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۲ ق.ظ

ساز مخالف زن نیستم و مخالفت با موافقت عموم را روشنفکری نمی دانم ، منتها خداوکیلی اگر سر سوزن بصیرت و نمی گویم غیرتی ؛ چرا البته ؛ میگم همون غیرتی ؛ مونده باشه اگر نه بابت بندهای این توافق نامه که بابت اصل زیر بار رفتن فشارها و وادادن ها ، دوباره محلات را سیاه پوش کنیم و گِل عزا بر سر و صورت ها بپاشیم و مجالس ماتم برپا کنیم و به هم تسلیت بگوییم به شیوه ای که رویمان نشود چشم در چشم هم بیندازیم[1] ؛ حکما خوشحال شدن [2] و بدتر از آن تبریک گفتن به همدیگر را نداشت.

عرض می کنم چرا؟

اگر می شد و می شود به امام حسن (ع) نامه نوشت و بابت کنار آمدن و صلح اجباری با معاویه تبریک گفت و هلهله سر داد یا اینکه مجالس بزم و شادی بابت آن واقعه ترتیب داد به طریق اولی برای این وادادن ها و کنار آمدن ها و متوقف کردن هایی که هنوز خون چهار شهید نامی اش [3] خشک نشده هم نامه تبریک نوشت 

واقع بین باشیم!

اینکه تخته کنیم در نطنز و فوردو و اراک را و متوقف شویم در همین حد پیشرفت بدون اینکه علم به ما تضمین داده باشد به خاطر دل نازک و "کناربیای" ما اون هم می ایستد و دو سال بعد نه ، در پایان همین شش ماه ، علم و تکنولوژی قبلی ما بیات نمی شود و به کار درج در کتابهای تاریخ علم و اختراعات ؛ جلد معاصر نمی خورد خوشحال شدن و تبریک گفتن دارد ؛ اگر سزاوار گل به سر گرفتن و ایستاده زار زدن نباشد!؟ ها!؟

اینکه بابت قول آزاد کردن چند میلیارد از پول دزدیده شده خودمان ، باید امضا بدهیم هر چی را در این سالها - با هدایت شیرمردی از جنس مقاومت و جهادِ مردی که  به گفته ظریفی ! رفته و دانشمندانی اگر اجازه نداده بودیم امنیتی ترین مراکزمان بشود خانه خاله بازرسان جاسوسشان ، الان در کنارمان بودند – با عرق جبین و کد یمین قاشق قاشق غنی کرده بودیم را آفتابه آفتابه بدهیم زغال کنند و شایسته بود با همان زغالها رویمان را رنگی کنیم که بهمان می آید در این شرایط ، تبریک و شادباش داشت؟!

برای بند بند چیزهایی که داده ایم و چیزهایی که مال خودمان بوده و می خواهند بخشیش را بدهند و بابت قولهایی که داده اند چیزی را در آینده اضافه نکنند و ... حکایت ، حکایتی مشابه پارگراف های قبلیست و قصدم طولانی شدن نوشته نیست.

و اما رفع سوء تفاهم:

اصل حرف این نیست که زحمت تیم مذاکره کننده دولت را نادیده بگیریم.تیمی که الحق و الانصاف بعید بود کسی در این مقطع خبره گی آنها را در مذاکره داشته باشد به نحوی که خود من هم می گویم: تا حالا کجا بودین شما؟

من می توانم فرض را بر این بگیرم که در این مقطع به صلاح ترین کار ممکن برای منافع نظام و خسارت ندیدن کشور و نظام عینا همین توافق با همین بندها بوده است بی حتی "واویی" این طرف و اون طرف در متن نوشته ها.

اصلا می توانم فرض را بر این بگیرم که امام زمان (عج) شخصا بنا به دستور خداوند و برای حفظ کیان کشور شیعی ما ، با اعضای تیم ما ملاقات کرده و عین این توافق را به آنها پیشنهاد داده است و بعدا هم آن را تایید کرده است.

از این فرض بالاتر در تایید کار تیم مذاکره کننده که نداریم!؟

بحث من چیز دیگریست.اشکال گرفتن به جزئیات بندهای توافق نیست که مثلا می توانست بهتر باشند یا بدتر. آن پارگراف های بالایی هم که به بعضی بندهای توافق نامه اشاره کرده ام و دلخور بوده ام بابت همان چیزیست  که در ابتدای نوشته اشاراتی به آن داشتم و الان کاملترش را می گویم.

ما باید سیاه بپوشیم و مجالس عزا به پا کنیم وبه هم تسلیت بگوییم بابت اینکه چرا گذاشته ایم شرایط به اینجا بکشد که برای حفظ اصل کیان کشور و نظام ناچار به تن دادن به این مصالحه بشویم وگرنه یک امتیاز بالا و پایین یا به جای 7 میلیارد دلار ، مثلا بیست میلیارد دلار آزاد می شد چه فرق عمده ای داشت؟

مسئله باید شبیه شرم همه ی شیعیانی باشد که با کم کاری و یاری نرساندن به موقع و کم بصیرتی ، امامشان ناچار به مصالحه اجباری شد وگرنه مفاد آن یک کم بالا یا پایین تفاوت چندانی نمی کرد. همین که کم کاری و کندی ما باعث شده آنها این جسارت را پیدا کنند که چنین فشارهایی را بیاورند و مطمئن هم باشند جواب می گیرند درد دارد؟

این درد دارد که نتوانسته ایم در همه ی این سالها ، وابستگی به نفت را به صفر برسانیم که اصلا تحریم کردن فروش آن بی معنی باشد ، این درد دارد که چقدر در اقتصاد بد کار کرده ایم که آزاد کردن بخشی از پول خودمان برای ما امتیاز تلقی شود

همه ی اینها یک مرحله و چند مرحله قبل از اصل مذاکره است و همان چیزهایی بود که باید به واسطه آنها دست مذاکره کنندگان ما پر می بود که طرف مقابل اصلا جرات پیشنهاد خفت بار را به ما نداشته باشد. ما باید قبل از رسیدن به این مرحله چنان خزانه پر و پیمونی داشتیم که دنیا به این نتیجه می رسید تحریم ما یعنی محروم شدن خود آنها از این صندوق پر و با ارزش وگرنه من تقریبا مطمئنم در این زمان هیچکسی را نداشتیم که اگر بنا بر رسیدن به توافق بود - و نه فقط به قول ایشان بیانیه خواندن - به اندازه تیم ایشان مهارت داشت و الحق و الانصاف هم کارش را درست انجام داد. با این وضعیتی که داشتیم یا حداقل به تیم القا شده بود و دم به ساعت صدای کفگیر ته دیگ خزانه را به گوششان می رساندند بابت پشتیبانی خط مقدم ! از این بهتر نمی شد توافق نامه ای را در آورد.

پس اگر به دلایلی مجالس عزا به پا نمی کنیم و تسلیت نمی گوییم حداقل خوشحالی هم نکنیم و تبریک نگوییم. این برای بچه شیعه ها بد است و برای همه ی میهن دوستان واقع بین و باغیرت.



[1] بابت ماجرای عاشورای حسینی(ع) و قبلش صلح حسنی(ع) این دلیل را داریم که حضور نداشتیم و در عصری بود غیر عصر ما ، اما در این یکی بودیم سر و مر و گنده

[2] اعم از روی پوستی و زیر پوستی و سایر گونه ها

[3] به شیوه ی استفاده از اصطلاحات " نامی " و " اسمی" در قیدار رضا امیرخانی

نظرات (۶)

  • محمد امین
  • با سلام
    هنوز متن توافقنامه توسط وزارت امور خارجه منتشر نشده بود، بخشی از مردم خوشحالی می کردند و صدا و سیما هم با قضیه مثل فتح الفتوح یاد می کرد. مانده بودم مردم چطور می توانند برای چیزی خوشحالی کنند که هنوز نمی دانند چیست.
    در بحث توافق هسته ای اخیر نه پیروزی چشم گیری داشته ایم  که برخی می گویند و نه عقب نشینی آن چنان که باز برخی دیگر می گویند. بلکه به نظر ما یک پیروزی میلیمتری بود در زمین حریف. همین.
    سلام بزرگوار. چنین مطلب زیبا و دردمندانه در این وانفسای تبریکات الکی‌خوش‌مأبانه خیلی چسبید. بنظر من جان کلام شما آنجا بود که گفتید:«مسئله باید شبیه شرم همه ی شیعیانی باشد که با کم کاری و یاری نرساندن به موقع و کم بصیرتی ، امامشان ناچار به مصالحه اجباری شد وگرنه مفاد آن یک کم بالا یا پایین تفاوت چندانی نمی کرد.»
    براستی چه کردیم که از آن مواضع عزتمندانه‌ی هشت سال گذشته، تا این حد فاصله گرفتیم و رو به پسرفتی شرم‌آور آوردیم. نظر من البته به جایی بند نیست و ارزشی ندارد اما به ذهن ناقصم میرسد که داریم چوب ناشکری را میخوریم. ناشکری از نعمت چندهزار سانتریفیوژ که با همت آن مرد که رفته است برای استقلال ایران، به گردش درآمدند. ناشکری از نعمت انسداد روند نفوذ سکولاریسم به بدنه دولت. ناشکری از آن همه دوندگی بی‌امان آن آهنگرزاده آرادانی که تمام زحماتش را به افزایش دلار فروختیم. درحالیکه او فکر میکرد ما همان مردمی هستیم که گفته بودیم «ما نان و پنیر خود را می‌خوریم و روی پای خود می‌ایستیم.» اما انگار ما عوض شدیم. ما اهل کوفه نیستیم هنوز؟! خدانکنه...
    سلام
    اولاش داشت آمپرم میرفت بالا, که این چه حرفیه... همش در حد یه توافقه دو طرفه است اونم برای شش ماه. یعنی اگر اونها انجام به تعهد عمل کنند ما هم عملی میکنیم و تازه برای شش ماه این وضعه. و بعدش مال مرحله بعدی مذاکراته.
    دوما, تا اون موقع هنوز سوخت اضافی ای وجود نداره که بخواییم ذغالش کنیم.
    ولی, آخرش رو که خودنم, که اصلا چرا کار به اینجا کشیده حتی تا این حد, یه آفرین محکم گفتم بهتون آقا سعید
    آفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــترین.......
    حق !!!!!

    ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻣﻮﺭﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻨﺎﺏ ﻇﺮﯾﻒ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﺒﺎﺳﻌﻠﯽ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ،ﺍﯾﺸﺎﻥﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺎﺭﯾﺲ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺎﻝ1321 ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﻭﺯﺍﺭﺕﺍﻣﻮﺭﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻠﻪ ﭘﻠﻪ ﻃﯽ  30ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺍﯾﺸﺎﻥ، ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﺩﺍﺭﻩ ﺗﺸﺮﯾﻔﺎﺕ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺧﺎﺭﺟﻪ 1321 ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺳﯿﺎﺳﯽ 1322 ﺩﺑﻴﺮ ﺩﻭﻡ ﺳﻔﺎﺭﺕﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﻮﺋﻴﺲ 1323 ﺩﺑﻴﺮ ﺍﻭﻝ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻟﻬﺴﺘﺎﻥ 1326 ﺭﺍﻳﺰﻥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭﻓﺮﺍﻧﺴﻪ 1331 ﺳﻔﻴﺮ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻭﺭﺷﻮ 1338 ﺩﺑﻴﺮﻛﻞ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻣﺮﻛﺰﻱ ﺳﻨﺘﻮ ﺩﺭ ﺁﻧﮑﺎﺭﺍ 1340 ﻣﻌﺎﻭﻧﺖ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ 1347 ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ 1349 ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﺯﯾﺮﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ 1351 ﺗﺎ 1357
    ﭘﺲ ﺍﺯﺳﻘﻮﻁ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭ ﺑﯿﮑﺎﺭ ﺷﺪ ﻭﻟﯽﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﺷﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﺮﺩ.
    ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺷﺪ،ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥﻣﺎﻧﺪ،ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ، ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻣﺘﻬﻤﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺟﺮﻣﺶ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ 1975 ﺍﻟﺠﺰﺍﯾﺮ (ﺣﺪﻭﺩ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﻧﺪﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺧﻂ ﺗﺎﻟﻮﮒ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ) ﻭ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺍﺣﺪﺍﺙﻧﯿﺮﻭﮔﺎﻩ ﺍﺗﻤﯽ ﺑﻮﺷﻬﺮ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﺷﺪ.
    ﺍﺳﺘﺪﻻ‌ﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻧﻔﺖﻭ ﮔﺎﺯ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻭﮔﺎﻩ ﺍﺗﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺗﻀﯿﯿﻊ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۲۲ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ۱۳۵۸ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺑﻪ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺑﺮﭘﺎﺷﺪ، ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﻣﻔﺴﺪ ﺍﻟﻌﺮﺽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ 11 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺳﺎﺑﻖ ﺩﺭﺯﻧﺪﺍﻥ ﻗﺼﺮ ﺗﻮﺳﻂ  ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ.
    ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﯼ ﺑﺪﺭﻓﺘﺎﺭﯼﻫﺎ ﺷﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺷﺪ، ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺎﺯﺣﻤﺖ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺭﺍﻧﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﻻ‌ﺧﺮﻩ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖﺍﺛﺒﺎﺕ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺭﺛﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ ﯼﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
    ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ، ﻋﺒﺎﺳﻌﻠﯽ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﺯﯾﺮ ﺧﺮﻭﺍﺭﻫﺎ  ﺧﺎﮎ ﭘﻮﺳﯿﺪ ... 
    ﺟﻨﮓ ﺷﺪ، ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ 598 ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﺑﻪﻣﻔﺎﺩ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ 1975 ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﺧﺎﺋﻦ ﺑﻮﺩ!!
    ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺗﻤﯽ ﺷﺪ ﺣﻖ ﻣﺴﻠﻢ ﻣﺎ، ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥﻣﺎ ﺧﺎﺋﻦ ﺑﻮﺩ!!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی